در 15 فروردین ماه 1341 در یکی از روستاهای شهرستان میاندورود به نام برگه فرزند پسری بهدنیا آمد که پدر او را جانعلی نامید.
حاجقربان کشاورز بود و از طریق کشاورزی، خرج خانه را میداد، فرزندش جانعلی در کنار آنها رشد کرد تا به سن 7 سالگی رسید.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه زادگاهش سپری کرد، از همان دوران کودکی، احکام اسلامی و آموزههای الهی را از پدر و مادرش آموخت، آموزههایی که در اخلاق و کردار او تأثیر بسیار گذاشت.
او در اوقات فراغت در امور کشاورزی و دامپروری به خانوادهاش کمک میکرد، برای ادامه تحصیل به شهر نکا رفت و در یکی از دبیرستانهای آنجا مشغول به تحصیل شد.
شهید جانعلی اسفندیاری
سادهپوشی، سادهزیستی و صرفهجویی در همه امور، اخلاق و رفتار خوش و متواضعانه و احترام به دیگران از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شهید جانعلی اسفندیاری بود.
به ورزش علاقه زیادی داشت و دوستان و جوانان را برای فراگیری فنون ورزشی و دفاعی توصیه میکرد، همچنین از استعداد و قریحه شعر و ادبیات نیز برخوردار بود.
این شهید گرانقدر در دوران اوج خفقان رژیم طاغوت، رابطه نزدیکی با حوزههای علمیه و طلاب برقرار کرد و این مسأله موجب اذیت و آزار دبیران مدرسه شد ولی او توجهی نکرد.
وقتی یکبار بهعلت ملاقات با آیتالله کوهستانی چند روزی از مدرسه غیبت کرد، به این بهانه او را از دبیرستان اخراج کردند ولی روح بلند و همت والای این شهید او را از ادامه تحصیل باز نداشت و برای ادامه تحصیلات به ساری رفت و در آنجا نیز زمانی که با رفتارهای ناصحیح و برخوردهای غیراسلامی برخی از دبیران طاغوتی مواجه شد، در برابر این کجرویها ایستاد.
در این دوران بود که به علت راهنمایی دوستان طلبهاش و نیز علاقه وافرش به یادگیری مسائل اسلامی به مطالعه کتابهای دینی و مذهبی روی آورد.
هر چه اطلاعات و آگاهیاش نسبت به مسائل ی و فرهنگی جامعه بیشتر میشد، نفرت و مخالفت او با رژیم منحوس شاه افزون میشد و به همین جهت برای ادامه مخالفت، اجتماعات فرهنگی و مذهبی را تشکیل داد و به هر بهانه و عنوانی، جوانان مسلمان و متدین را دور هم جمع میکرد و آنچه میدانست به آنها انتقال میداد و بهعلت برگزاری همین جلسات، ساواک به او مشکوک شد و او را به جرم توزیع اعلامیه و نشریات اسلامی دستگیر و زندانی کرد.
وی در برگزاری راهپیمایی و تظاهرات نقش مهمی داشت و به کمک برادرش طلبهاش، کتابخانهای با حداقل امکانات تأسیس کرد.
در سال 1358 موفق به اخذ مدرک دیپلم شد و در همان سال در کارخانه قند مشهد شروع به کار کرد و با وجود مخالفتهای مسؤولان، انجمن اسلامی کارخانه را با جمعی از برادران مکتبی و مومن تشکیل داد.
مشکلات و سختیهای مردم را از نزدیک لمس میکرد و به همین دلیل همواره در حال هجرت بود تا مشکلات مردم را از نزدیک بیشتر و بهتر بشناسد.
با اوجگیری مسائل کردستان و حرکت مذبوحانه ضدانقلاب برای نفی حاکمیت نظام اسلامی به سپاه رفت.
در 14 اردیبهشت ماه 1359 به تهران رفت و در کمیته مرکزی سپاه عضو شد و مدتی بعد بهصورت داوطلبانه عازم سیستان و بلوچستان شد تا توطئههای شوم را خنثی کند، با کمک نیروهایش کالاها و هدایای جمعآوریشده را در مناطق فقیرنشین بین مردم توزیع میکرد.
وی مدتی بهعنوان مسؤول نیروهای اعزامی به آبادان راهی آن دیار شد و پس از بازگشت از منطقه بهعنوان مسؤول عملیات سپاه پاسداران سیستان و بلوچستان به ادامه خدمت مشغول شد.
شهید جانعلی اسفندیاری مدتی در چابهار خدمت کرد و پس از آن دو بار به کشور افغانستان رفت و در آنجا نیز رشادتهای بسیاری از خود به یادگار گذاشت.
و سرانجام در 7 شهریور ماه 1360 بود که روح بلند و ملکوتی جانعلی اسفندیاری به همراه هفت تن از همرزمانش به پرواز درآمد.
بدنهای چاک چاک آنها را در دشت قرقروک در 70 کیلومتری شهر زاهدان در بیابان تفتیده نزدیک به مرز یافتند.
پیکرهای پاکشان در آنجا تشییع و سپس به زادگاهشان انتقال داده شد و در آنجا بر دستان مردان غیور و دلیر مازندران تشییع و به خاک سپرده شد.
شهادت در بیابانهای تفتیده زاهدان/یاد روزهای دلتنگی
روز مادر مبارک باد/ نماهنگ زیبا از یک مادر شهید
اجرای سرود با صدای سردار شهید حاج جانعلی اسفندیاری