شهید حاج اکبر اسفندیاری فرزند شیخ حسن در سال 1338 شمسی در روستای برگه از توابع شهرستان ساری در یک خانواده مستضعف و مذهبی دیده به جهان گشود پدر بزرگوارش مرحوم شیخ حسین به علت علاقه فراوان به سالار شهیدان حسین بن علی (ع) نام فرزندش را علی اکبر نهاد. علی اکبر روز بروز در جهت رشد تعالی روح و روان خویش گام برداشت دوران کودکی و ابتدایی را در زادگاهش سپری نمود و به خاطر نبود مدرسه راهنمایی  متوسطه در منطقه ، جهت ادامه تحصیل به شهرستان ساری رفت و با سختیها ومشکلات فراوان دوره تحصیلش را گذراند  در سال 1356 با اخذ دیپلم در رشته ریاضی فیزیک دبیرستان سعدی به روستایش برگشت تا در کار کشاورزی یار و یاور پدر و مادر مهربانش باشد. محیط پاک کشاورزی فطرت پاکش را شکوفا نمود و انتخاب راه هدایت را برایش سهل و آسان می کرد . در مراسمات مذهبی بویژه ماه محرم تاسوعا و عاشورا شرکت می نمود معتقد بود که افراد مخلص ومتدین باید در مجالس و مراسمات مذهبی برای اهل بیت مداحی و نوحه سرایی نمایند .

شهید حاج اکبر در سال 1357 و در اوج نفرت امت حزب الله بر علیه رژیم شاهنشاهی پهلوی به همراه ملت مظلوم ایران به صفوف مستحکم انقلابیون پیوست و در مبارزه علیه نظام طاغوت زمان از هیچ کوششی دریغ نمی نمود و به پیشنهاد خود و با موافقت والدینش پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت حفظ ونگهداری از دستاوردهای انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان ساری درآمد با برپایی غائله کردستان از سوی دشمنان جمهوری اسلامی ، به سوی غرب ایران شتافت تا این توطئه شوم استکبار را خنثی نماید مدتی در کامیاران مشغول انجام وظیفه شد که در یکی از شبها مژده شهادت خود را از پیامبر گرامی اسلام (ص) دریافت می نماید . پس از بازگشت از کردستان به سوی گنبد وترکمن صحرا می رود تا این فتنه دشمنان خارجی و منافقین داخلی را که با تحرک قوم گرایی و با هدف ایجاد بحرانهای ی و ضربه زدن به نظام نوپای جمهوری اسلامی بویژه از نظری و اقتصادی صورت گرفته بود را با یاری دیگر برادران حزب ا. نقش بر آب نماید و مدتی را در آنجا بر علیه اغفال شدگان داخل مبارزه نمود تا اینکه این فتنه و توطئه نیز با شکست دشمنان پایان یافت شهید حاج اکبر با انقلاب قدم به جامعه نهاد و در حاکمیت اسلام بر گستره کشور خدماتی خالصانه نمود. دشمنی خاص به متکبران و مستکبران داشت. برخوردش با اینگونه افراد خشن و خشم آلود بود. هیچ سر سازشی با  رباخواران و محتکران نداشت و سفره های چرب و رنگین آنان او را نفریفت و هیچگاه محرومان را از نظر دور نداشت چرا که دل با عاطفه اش یا رای دیدن بیچارگیهای طبقه محروم را نداشت . چنان متأثر می شد که گویا خود اوست که گرفتار  رنج شده است. او خوب دریافته بود که اگر مذهب بداد محرومان نرسد ونابسامانی زندگی بینوایان را به سامان  نرساند در کار امور معنوی نیز موفق نخواهد شد و مکاتب دیگر از جمله لیبرالها زیر پای آنرا خالی خواهند کرد. هیچگاه از سود پرستان جانبداری نمی کرد .

اگر به ناحقی برخورد می نمود چنان در برابر آن قاطع و کوبنده می ایستاد که سخن را در دهان باطل می شکست وقتی هم به مظلومی، محرومی و متعهدی می رسید در همان لحظات اول جذبش می کرد ، مهربان ، آرام ، خاشع و متواضع به حرفهایش و درد دلهایش گوش می  داد و سعی می کرد در حد تواناییش غمی از غمهایش کم نماید به همین علت به روستاها و مناطق محروم سفر می کرد تا آبادانی آن مناطق را آغاز کرده و به رفع محرومیتها بپردازد.

شهید حاج اکبر همواره از انحراف جوانان رنج می برد و در همه حال وقتی به اینگونه افرادی بر می خورد با دلسوزی ومحبت مقصودش را به طرف می فهماند واو را به راهی که در پیش گرفته بود و عواقب آن آشنا می کرد با وجود تلاش و کار زیادو وقت کم به مطالعه کتابهای مذهبی نیز می پرداخت مدتها در مسجد محل و دیگر مساجد به تشکیل کتابخانه وانجمنهای اسلامی خدمات صادقانه می نمود ودر سنگر تبلیغ و ارشاد و خدمات همه جانبه بی نهایت تلاش می نمود و راهگشای دیگر مردم وروشنگر چهره های منحرف برای جامعه اش بود در برابر خط منحرف و تبلیغات سوء منافقین و عوامل لیبرالیسم در سطح استان مازندران می ایستاد می توان گفت که برای آگاهی و انسجام نوجوانان و جوانان محل خویش یکی از طراحان و تنظیم کنندگان کتابخانه بود و اعضا آنرا به فعالیت بیشتر تشویق می کرد.

زندگی آرام روستا روح متلاطم و پرخاشگر او را پاسخگو نبود و نمی توانست در چنین زمانه ای که انقلاب احتیاج به افراد مقاومی چون او داشت آرام بنشیند و به زندگی آرام خود ادامه دهد بنابراین تصمیم گرفت تغییری در زندگی اش ایجاد نماید به همین خاطر به درخواست برادران جهاد سازندگی پاسخ مثبت داد و به عضویت جهاد در آمد و با خدمات مخلصانه و پر تلاش خود جهاد سازندگی شهرستان ساری را سروسامانی دیگر بخشید او معتقد بود که خدمت به محرومان در راه خدا نباید در زمان محدود شود به همین  جهت لحظه ای از کارو کوشش دریغ نمی نمود .

و نه تنها در محیط کار بلکه در روستا نیز خدمات صادقانه و سختکوشی او درسی برای دیگران بود و همگام و همدوش دیگر برادران در روستا به فعالیتهای اجتماعی از قبیل حضور در انجمن اسلامی، گروه مقاومت و کتابخانه می پرداخت . سختکوشی و استقامت روحی ایشان به حدی بودکه  در مقابل سنگینی مسئولیت خسته نمی شد و چون کوهی استوار به حل آن می پرداخت تا اینکه روح بزرگ او را با انجام چنین خدمات ارزنده ای نتوانستند راضی نگه  دارند به همین خاطر عزم دیار عاشقان کرد و در قبال پیشنهاداتی که در زمینه سپردن مسئولیتهای مهم به او می شد پاسخ منفی گفت و به جبهه شتافت و به عنوان رئیس ستادو معاونت فرماندهی مهندسی رزمی پشتیبانی جنگ جهاد استان مازندران مستقر در منطقه انتخاب
گردید .

شهید حاج اکبر اسفندیاری چند روز بعد از عهده دار شدن مسئولیت  ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد استان مازندران و با وجود مشکلات بسیار در رابطه  با تهیه و تامین ماشین آلات، بسیج و سازماندهی نیروها و کنترل و هدایت کار شبانه روزی در زیر آتش سنگین دشمن نشان داد که می تواند این پایگاه را به عنوان پشتوانه ای محکم برای جبهه های جنگ تبدیل نماید . رمز موفقیت او در تمام کارها پیش قدم شدن و خطر را به جان خریدن بود تا به یارانش زندگی بخشد وی لحظه ای از تلاش نمی ایستاد حتی در برهانی ترین لحظات که ازاو می خواستند جان پناه بگیرد و پندارش این بود که هر لحظه درنگ ما ، دشمن را تقویت می کند پس باید ایستاد و تلاش کرد او تلاش را در دو جبهه معنی می کرد یکسو ساختن و هموار نمودن و خاکریز زدن و سوی دیگر پرورش روح و روان نیروها او بر قلوب همکاران و همرزمان خود حکومت می کرد زیرا مصداق بارز صداقت و پاکی ، فروتنی و اخلاص شجاعت و جوانمردی و عطوفت و مهربانی بود نگاهش سفره مهربانی بود که همیشه گسترده بود و صدایش دعوتی بود که به آرامش هر کس او را می دید شیفته اش می شد و به همین دلیل در سخت ترین شرایط حرفش را به گوش جان می خریدند و در زیر رگبار گلوله ها بی هیچ هراسی پا به پای او راه را برای پیشروی هموار می ساختند. او مرگ را به بازی می گرفت و زمانی که به روستا باز می گشت طاقت ماندن نداشت و هنگام عزیمت به جبهه شور و شوق عجیبی سراسر وجودش را می گرفت. شهید حاج اکبر انسانیت خویش را در کربلا یافته بود و در پی معنا کردن انسان بود . وقتی به کربلای (چهار) رسید بوی خوش آشنایی ، مشامش را تطهیر دارد انگار که به مشهد خویش رسیده باشد نظاره ای کرد و دشت بود وخاک، آتش بود که می بارید خاک بود که در خون می روئید، خون بود که لاله می گشت . هوا آمیزه ای بود از خاک خون و آتش، نفسها تنگ، دهانها خشک و گلوها چیزی مثل یک فریاد، یاران رفته بودند تا خاکریزی برپا سازند خاکریزی برای جدایی ایمان و کفر اما شهادت آنانرا در آغوش کشیده بود او در حالیکه از خشمی مقدس دندانهایش را بهم می فرشد راه افتاد . بسیجیان شجاع، جهادگران این سنگر سازان بی سنگر در پهندشت بیکران جبهه عشق در انتظار رکابش بودند . در انتظار دستان نوازشگرش بودند تا آنرا از گزند تیرهای دشمن رها کند. خاکریزی ها تن خویش را هر چه بیشتر در وسعت دشت می کشیدند تا با فدا کردن خویش، جان مایه ها را محافظت کنند سپس به آرامی یک خیال ، به سبکی یک پرواز پیش رفت تا با تلاش ، حماسه ایثار را معنی کند . به میدان آمد تا دشمن را ندا دهد که ای سفاکان که مرگ انسان را خواستارید پیروزی ما در شهادت ما است نه در زندگیمان و شماها که زندگی را در مرگ دیگران می جویید مرگ سرنوشت شماست چون شجاعت مردن در شما نیست و ما می میریم تا زندگی کرده باشیم زیرا طاقت ماندن نداریم ناگاه سفیر گلوله ای از نفرت و کینه دشمن در نزدیکی اش بر زمین نشست و سردار دلاور اسلام ، رئیس ستاد ومعاونت فرماندهی پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد مازندران به خون تپید . خون فواره زد و انسانی از مرداب امروز به دریای فردا راه یافت . آری روز چهاردهم  دیماه 1365 پایان ماجرای اوست در عملیات کربلای 4 در منطقه ام الرصاص عاشقانه بر صف دشمن کافر تاخت و خانه دل از غیر پرداخت تن را به آماج گلوله ستم پیشگان مزدور تاریخ به جیره خواران بعث سپرد . در یورش دلیرانه از مرگ و شهادت نهراسید و سرانجام به لقاء محبوب خویش نائل آمد ودرخت شاداب زندگانیش به آخر رسید و نخل بلند قامتش واژگون شد .

جاودانه باد شادمانی لقاء محبوبش که رهگشای راه گم کردکان نسل ماست »


کارنامه دوران تحصیلی شهید حاج اکبر اسفندیاری و مصاحبه شهید با صدا و سیمای استان مازندران






لاله های روستای برگه ، ,نمود ,اکبر ,شهید ,ای ,زندگی ,بود که ,و به ,می کرد ,را به ,حاج اکبر ,جهاد استان مازندرانمنبع

سناریوی حذف عنوان «شهید» از تابلوی معابر این‌بار در ساری به کوچه سردار شهید حاج اکبر اسفندیاری کشید!!

وعده ای که به حقیقت پیوست!

شهادت در بیابان‌های تفتیده زاهدان/یاد روزهای دلتنگی

روز مادر مبارک باد/ نماهنگ زیبا از یک مادر شهید

اجرای سرود با صدای سردار شهید حاج جانعلی اسفندیاری

برگزیده های چهاردهمین یادواره ی شهدای برگه

چهاردهمین یادواره ی شهدای برگه برگزار گردید+عکس

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین سایت آموزش سئو سایت Mylahwfcxgq3 blogi کنکور 77 مرکز خرید لوازم یدکی بیل مکانیکی Pc600 فروشگاه اینترنتی battleofthrones برش رد poya سریال های تُرکی